شهرآرانیوز؛ به مناسبت بزرگداشت شیخ فریدالدیـن عطار نیشابوری مروری بر آثار این بزرگمرد داریم.
پیر نیشابور با هر نگرشی قطعا جزو ۱۰شاعر برتر تاریخ ادبیات فارسی است و در کنار نام بزرگ و عزیزش میتوان به نامهای شمس الدین حافظ شیرازی، مولانا جلال الدین بلخی، سعدی شیرازی، حکیم نظامی گنجوی، حکیم ابوالقاسم فردوسی، حکیم عمر خیام نیشابوری، مولانا بیدل دهلوی و شاعران دیگر بزرگ و ستوده شده اشاره کرد؛ اما لحاظ این تقسیم بندی که او را و آثار ادبی او را جزو گران بهاترین و ارزشمندترین شاعران و خالقان شعر پارسی از رودکی سمرقندی تا امروز تثبیت میکند، نشان میدهد نقش عطار در پردازش و خلق آثار ارزشمند عرفانی یا معرفتی قطعا نقشی بی بدیل و جاودانه است.
مثلث شعر روایی عرفانی ایران زمین که حاصل کوششها و جوششهای خالصانه سه شخصیت ادبی یعنی شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، حکیم سنایی غزنوی و مولانا جلال الدین محمد بلخی است، در آن زمان است و آثار بی بدیلی که این سه شاعر بزرگ ایران به تشنگان معرفت و معنویت در ادب فارسی تقدیم کردند، مثلثی است که به تعبیری اگر نگوییم به تمام دقایق و ظرایف سلوک و عرفان در آثار خویش پرداختند، دست کم مهمات و اصول و فروع شعر عرفانی را در آثار خویش به کمال رساندند تا آنجا که بسیاری بر این باورند که آنچه شاعران بعد از ایشان در شعر عارفانه و مغازلات عرفانی بدان پرداختند، نحوه دیگری و نقش بدیعی بود بر همان اسرار و رازهایی که این سه شخصیت مهم تاریخی در ادب فارسی سرودند و خلق کردند و حتی بیش از این تا بدان جا که برخی معترف شدند، ایشان هیچ حرفی را ناگفته باقی نگذاشتند و حرفها را در این وادی تمام کردند.
در این وادی، یعنی در هفت شهر عشق.
بسیار خوش باورانه است اگر شخصیتی همچون عطار نیشابوری را صرفا یک شاعر یا شخصیت ادبی بزرگ دانست، چراکه بنا بر مدعاهای تاریخی، پیر نیشابور کسی بوده است که در سفر یا مهاجرت بهاءالدین ولد، پدر مولوی که به خاطر بیم از حمله مغول از شهر بلخ عازم قونیه شده است، در راه که از نیشابور میگذشتند، در دیداری که با جناب شیخ فریدالدین عطار داشتند، او بشارت ولی شدن مولانا در سنین طفولیت را به پدر او میدهد و این کار از عهده کسی برنمی آید مگر پیری ولی شناس و آینه بین یا آینده بین که در سیمای مولوی کودک قدوقامت معنوی بزرگ سالی او را میبیند و حتی کتاب «مصیبت نامه» خویش را به او تقدیم میکند.
ازاین رو مولانا جلال الدین محمد بلخی در سنین بزرگ سالی و در اوج کمال معنوی خویش بدین معنای بزرگ در طی مدارج حقیقی و معنوی عطار شهادت میدهد، آنجا که صادقانه و دلدارانه میسراید: هفت شهر عشق را عطار گشت/ ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم.
یا آنجا که مولانا میگوید: عطار روح بود و سنایی دو چشم او / ما از پی سنایی و عطار آمدیم.
یا در بیتی دیگر که این گونه سروده است: اگر عطار عاشق بُد، سنایی شاه و فائق بُد / نه اینم من نه آنم من که گم کردم سر و پا را؛ و حتی بر دانندگان زبان و پرداختهای ادبی پوشیده نیست که حتی کتاب درسی و پرآموزههای حکمی و عرفانی «مثنوی معنوی» مولانا جلال الدین به شیوه و روش «حدیقه الحقیقه» ثنایی و کتاب «الهی نامه» عطار سروده و طبع شده است.
در بین شاعران و ناظمان ادب پارسی کم اند شاعرانی که هم در شعر و فنون سرایش شعر سری بین سرهای بزرگ یافته اند و بر قلههای ادب این سرزمین نشسته اند و هم کلام و نوشتار منثورشان خود حاکی از بزرگی و عظمت شأنی است در نگارش متون یا آموزهها و قصصی که کتابی هم وزن و هم سنگ دواوین شعر از خود به یادگار گذاشته باشند و شیخ فریدالدین عطار در کتاب ارجمند و بالابلند «تذکرةالاولیا»ی خویش که الحق از بهترین و خاصترین متون منثور عرفان ایرانى اسلامى است، اثرى را برای ما و همه علاقهمندان و شیفتگان معارف خاص و آموزنده از زندگى، احوال و اقوال شیوخ صوفیه و عرفاى دیگر این جغرافیاى فکرى گردآورى کرده و به رشته تحریر درآورده و تقدیم کرده است که با انصاف تمام از جامعترین و زیباترین این نوع کتاب هاى تذکره نویسى در طول قرون حاضر بوده است.
همچنین، ما شناخت و معرفت بیشتر نسبت به بسیارى از عرفاى ذکرشده و شرح حال زیست و سخنان و قصه هایى را که از ایشان نقل شده است، مرهون این اثر لطیف و زیباى منثور او هستیم، چنان که حظ دوچندانى از کلام و اثر منثور شیخ اجل در خوانش کتاب شریف «گلستان» او مى بریم یا براى ما «فیه مافیه» مولانا و «مقالات» شمس الحق تبریزى قدر و منزلتى خاص در آثار منثور عرفانى دارد.
کتاب «تذکرةالاولیا»ی پیر نیشابور انگار گل سرآمد همه کتب منثور عرفانى است که به شیوه اى زیبا و اثرگذار نگاشته شده است و تا امروز این کتاب محل مداقه خلوت نشینان و راهگشاى بسیارى از محققان و طالبان علم و اخلاق و معرفت و فضیلت در عرفان اسلامى بوده است، آن هم به زبان زیبا و شیواى فارسى.
بعد از حکیم سنایى، آن که راه او را پى مى گیرد، شیخ عطار است و عطار بزرگ چونان سلف خویش به جاى اینکه شعر را و قریحه نابش را در خدمت دربار پادشاهان یا تمتعات فردى دیگر خرج کند، شعر را محملگاهى براى بیان بهترین و بزرگترین آموزه هاى بشرى که انسان را به فوز و به رستگارى حقیقى مى رساند، قرار مى دهد.
بنابراین، گزافه نیست که شعر شاعرانى مانند سنایى و عطار و مولوى را قبل از ایجاد سبک عراقى با تمام تغزلات عاشقانه و عارفانه اش و قبل از ظهور حضرت سعدى و حضرت لسان الغیب حافظ شیرازى، بسترى براى واکشیدن و رهیابى شعر و آثار والا و اثرگذارش در قلوب و زندگى مردم و در تربیت فکرى و تذهیب عملى انسان هاى ره جو و سالک طریق حق و حقیقت دانست که از قِبَل سرایش شعرشان کلاس هاى درسى عمومى، همه گیر و والایى براى تمام خواهندگان و جویندگان اسرار و رازهاى آفرینش و رازهاى باطنى انسان فراهم مى کند و دانسته مى شود با این تفاوت که در زبان عطار ما به همان اندازه که محتوا و معناى شعر به سمت آموزندگى و راهیابى مردم حرکت مى کند، زبان شعر هم از قامض بودن سبک خراسانى و پیچیدگى لغات و اصلاحات به اصطلاح سخت و دیریاب در شعر به سمت سادگى و روانى و سهل الفهم بودن بیشتر به راه مى افتد و جلوه مى نماید و به نسبت مثلا کتاب هاى «سیرالعباد الى المعاد» یا «حدیقة الحقایق» سنایى که فهم سخت ترى دارند و بیشتر خواص جامعه را در دانندگى زبان شعر مخاطب خویش قرار مى دهند، کتاب هاى پیر نیشابور زبان سادهتر و عامیانه فهم ترى را در پیش مى گیرد؛ چه آنجا که در «منطق الطیر» بالاترین و والاترین رازهاى سلوک عرفانى را در زبانى شیرین و روایتى منظوم از قول وقرار مرغان بیان مى کند و چه در کتاب هاى گران سنگ دیگرش همچون «الهى نامه» و «اسرارنامه» و «مصیبت نامه» و «هیلاج نامه» با مثنوى هاى بسیار زیبا و ارزشمندشان و آنچه ما در روزگارمان به نام دیوان غزلیات عطار مى شناسیم که دربردارنده قصایدى چند و حتى ترکیب بند و ترجیع بندهایى است از حضرت ایشان و بى شک به همراه آنچه از موالید فکرى و ذوقى مولانا جلال الدین و غزل هاى شورمندش در دیوان کبیر یا شمس مى خوانیم، مقدمه اى است بهترین و بسترساز بر بهترین و والاترین غزلیات تاریخ ادب فارسى که در طبع و اثر حافظ و سعدى رخ نموده و حتى زبان معیار فارسى را تا همین امروز از لطافت و از برخوردارى هاى زیباشناسانه خویش بهرهمند و فرهمند ساخته است. این همان راستین و مردمین شعر عرفانى است که از برکات آثار شیخ فریدالدین عطار و روهروان بعد از او سر زده و براى ما به یادگار باقى مانده است.
ارادت و محبت بسیار پیر نیشابور را به حضرات عشق، اهل بیت (ع) عصمت و طهارت، در نقاط و مراتب بسیاری از آثار ادبی او میتوان دید و برخواند.
چه آنجا که به باور خود کتاب گران قدر «تذکرةالاولیا» یش را از باب تبرک و تیمن با ذکر امام جعفرصادق (ع) امام ششم شیعیان شروع مى کند و با ذکر امام محمدباقر (ع)، حضرت باقرالعلوم، به اتمام مى رساند یا در سرتاسر آثار و مثنوى هایش که با عشقى وصف ناشدنى در وصف امام اول شیعیان حضرت مولى الموالى على بن ابى طالب (ع) دُرسرایى مى کند و طبع بلندش را پیشکش به نعت و منقبت و مدیح شحنه و شاه نجف مى کند.
این موضوع نه تنها بر آنانى که شناساى شعر و هنرمندى هاى پیر نیشابورند، پوشیده نیست، بلکه خود مجالى مفصل و مبسوط مى طلبد تا صرفا در این باب و از در این معانى والا به شعر او درنگریست و میزان ارادت و محبتش را در سروده هایش نسبت به اهل بیت رسول آخرین (ص) خواند و سنجید.
براى نمونه فقط دو بیت از ایشان را مى نگارم با همین مضامین که البته ابیات و اشعار او در این زمینه بسیار متعددند و در جاى جاى کتاب هایش خود پرده از این ارادت و دل سپارى به حضرات آل ا... برمى دارد:
ز مشرق تا به مغرب گر امام است / امیرالمؤمنین حیدر تمام است /
اگر خاکش شوی، حسن الثواب است / که او هم بوالحسن هم بوتراب است
همچنین سروده هاى دیگرى در وصف و نعت امام حسن مجتبى (ع) و حضرت سیدالشهدا (ع) و به ویژه علاقه اى که به حضرت موعود (عج) داشته است و شعرهایى که حامل عطر مهدوى است که در همین حد اشارت گون در این مقال و مجال کوتاه براى این نوشته پرتقصیر من کافى است و براى خواهندگان آن مقالات بسیارى از محققان و ادباى عزیز سرزمینمان نگاشته و نوشته شده است که حتى در فضاى مجازى هم مى توان به بسیارى از آن نوشتهها و مقالات به سادگى دست یافت.
اگر بر اساس برخى مستندات تاریخى بپذیریم که شیخ فریدالدین عطار در سنین کهولت و پیرى در حمله مغولان به شهر بزرگ و علم پرور نیشابور مقتول گشته و جان به لقاى جانان برده است، من دوست مى دارم ایشان را از شهداى عشق الهى خطاب کنم که توسط جاهلان و معناناشناسان و غارتگران به ساحت عظیم الشأن انسان به فوز شهادت و سعادت رسیده است و از پیرى چنین فرزانه و رازدان و والا که آثار و کلماتش قلوب بسیارى را هم در عصر خویش و هم در طى قرون و ادوار و اعصار بعد از خویش به گرما و روشنا و معرفت کشانده و رسانده است نیز به جز چنین فرجام و سرانجامى توقع نیست که حضرت رحمت للعالمین فرمودند هرکس عاشق باشد و بمیرد، قطعا شهید مرده است و عشق به خداوند اول و آخر و ظاهر و باطن و عشق به انبیا و اولیای الهى در حرف حرف کلمات زیبا و روشن وجودش نمایان و آشکار است.
براى ما خراسانىها هم جوارى با او و با مرقد شریفش و نام مبارکش مایه افتخار و سرور باطنى است، مشروط به اینکه از این دریاهاى پردروگوهرى که براى ما از آثار وجود شهیدش به یادگار گذاشته است، گهرها بیابیم، غواصىها کنیم و نکتهها بیاموزیم و پاى در راه عشق جاودانى او و امثال حضرتش بگذاریم.
بهترین حسن خاتمه در این اشارت نویسى کوتاه بر مقام بالابلند او چیزى نمى تواند بود به جز نگارش و خوانش دوباره غزلى بسیار زیبا از شعرها و سروده هاى او که در همین غزل مى توان دقت نظر و راه نازک خیالى و طریق عاشقانه و عارفانه فردى او را به کمالت زیبایى دریافت. خداوند او را با انبیا و اولیایی که در وصفشان شعرها سروده است، محشور و هم نشین گرداند.
ره میخانه و مسجد کدام است
که هر دو بر من مسکین حرام است
نه در مسجد گذارندم که رند است
نه در میخانه کاین خمار خام است
میان مسجد و میخانه راهی است
بجوییدای عزیزان کاین کدام است
به میخانه امامی مست خفته است
نمیدانم که آن بت را چه نام است
مرا کعبه خرابات است امروز
حریفم قاضی و ساقی امام است
برو عطار کو خود میشناسد
که سرور کیست سرگردان کدام است
حافظ ایمانی-شاعر و پژوهشگر